تکنیک های روایت درمانی

5تکنیک در روایت درمانی

اکثر مهارت هایی که در روایت درمانی به منظور حل مساله بکار می روند، مهارت هایی است که اکثر ما آنها را می دانیم، در حالیکه مهارت های دیگر (روان درمانی)، به تلاش برای آموختن و بکارگیری، نیاز دارند. 5 تکنیکی که در زیر آورده شده است، از رایج ترین تکنیک های رویکرد روایت درمانی است

1.روایت داستان برای دیگری

به عنوان یک روان درمانگر یا متخصص حوزه سلامت روان، وظیفه شما در روایت درمانی این است که به مراجع تان کمک کنید تا صدای خود را بیابد و داستانش را به گویش خودش تعریف کند. طبق فلسفه روایت درمانی، داستان سرایی به معنای این است که ما چگونه به تجربیات خود معنی و مفهوم می بخشیم.(استاندیش، 2013) با کمک به مراجعان تان در بیان داستان هایشان، به آنها این فرصت را میدهید تا معنایابی کنند، راه شفایشان را بیابند،  با بازبینی هویت شان، هویت سازی کنند و عوامل مناسب برای موفقیت در درمان را بیابند.

این تکنیک با نام «بازنویسی» یا «بازگویی» نیز شناخته میشود. در این (تکنیک) مراجع، تجربه اش را درمیان میگذارد تا جایگزین هایی برای داستانش بیابد یا کلاٌ داستان را تغییر میدهد و (داستانی جدید) روایت میکند. یک واقعه ممکن است به صورت صد داستان متفاوت بیان شود زیرا همه ما وقایع را به گونه ای متفاوت تفسیر می کنیم و معانی متفاوتی برای انها می یابیم.(دالویچ سنتر)تکنیک بیرونی سازیتکنیک بیرونی سازی بدین صورت است که مراجع را به گونه ای هدایت کنیم تا بجای اینکه مساله یا رفتارش را بخشی از خودش در نظر بگیرد، (آن را) به گونع ای خارج از خودش بنگرد. توصیف این تکنیک ساده تر از پذیرش آن است، اما تاثیرات بسیار مثبتی برروی هویت فردی و اعتمادبنفس دارد.

ایده کلی این تکنیک بدین صورت است که تغییر رفتار بسیار ساده تر از تغییر شخصیتی است که اکنون بخشی از (وجود) شما شده است. به عنوان مثال، شما زود عصبانی میشوید و (به همین دلیل) خودتان را فردی عصبی در نظر میگیرید، (بدین ترتیب) اساساٌ باید چیزی در (درون) خودتان را تغییر دهید تا بتوانید مساله را حل کنید؛ با این حال، اگر شما فردی باشید که پرخاشگرانه برخورد میکند و زود عصبی میشود، کافی است رفتارتان را تغییر دهید تا مساله حل شود.شاید این دو مساله به نظر مشابه باشند، اما تفاوت عمیقی است میان ذهن فردی که خودش را «مساله» مینامد تا آن فردی که معتقد است گاهی دچار رفتارهای دردسرساز میشود.

به عنوان یک درمانگر، توصیف این تکنیک ساده است اما ممکن است برای مراجع، اینکه خودش را به طور کامل در این ایده درگیر کند، چالش برانگیز باشد. مراجع تان را تشویق کنید تا زیاد به تشخیص ها و برچسب هایی که خودش نسبت میدهد، وقعی نگذارد. بگذارید بدانند که جداشدن از مساله تا چه حد میتواند قدرت بخش باشد و به آنها امکان کنترل بیشتری میدهد. (بیشاب، 2011)

2.تکنیک ساختارشکنی

(واژه) ساخت شکنی به این نکته اشاره دارد که تجزیه مسایل و مشکلات مراجع، باعث درک و ریشه یابی بهتر آنها میشود. ممکن است گاهی احساس کنیم مسایل ما طاقت فرسا، گیج کننده یا غیر قابل حل هستند اما در حقیقت (آنها) غیرقابل حل نیستند.(بیشاب، 2011) ساختارشکنی مساله را مشخص تر میکند، از بزرگ کردن مشکل جلوگیری میکند و نیز، معلوم میکند که هسته ی مساله یا مسایل چیست.

بطور مثال، دو فرد را در نظر بگیرید که برای مدت طولانی در رابطه ای عاطفی هستند و اکنون با مشکل روبرو شده اند. یکی از آنها (مرد) از اینکه شریک عاطفی اش (زن) احساسات و افکارش را با او درمیان نمیگذارد، ناراضی است.

با این شرح کوتاه، مساله به طور واضح مشخص نیست، چه برسد به راه حل ممکن! اگر شما به عنوان درمانگر بخواهید مساله او را ساخت شکنی کنید، می بایست از او بخواهیددر مورد آنچه او را ناراحت میکند، جزیی تر توضیح دهد.

بدین ترتیب بهتر میتوان فهمید چه چیزی مرد را آزار میدهد؛ (مثلا) احساس تنهایی میکند و صمیمیت او با شریکش کم شده است. از اینجا ممکن است شما متوجه شوید که صمیمیت (در رابطه عاطفی) برای این مرد خیلی مهم استو وقتی شریک عاطفی اش (افکار و احساساتش را) با او در میان نمیگذارد، او احساس تنهایی میکند و حس میکند شزیکش دیگر به او اعتماد ندارد.

ساخت شکنی مساله به ما کمک کرد تا متوجه شویم :

دقیقا مساله چیست (مرد احساس تنهایی و انزوا میکند)

برای او (مرد) چه معنایی دارد (به او این احساس را میدهد که انگار شریک عاطفی اش دیگر به او اعتماد ندارد یاشاید هم تمایلی ندارد که مانند او به این رابطه متعهد بماند)

این تکینیک روشی عالی برای کمک به مراجعین در درک بهتر و عمیق تر مساله است؛ تا درک کنند چه جیزی برایشان مهم است و چگونه این مساله آنها را تهدید می کند.

3.تکنیک پیامدهای منحصربه فرد

این تکنیک تا حدودی پیچیده و مبهم است اما وجه داستان سرایی روایت درمانی  را حفظ میکند. تکنیک پیامدهای منحصربه فرد

شامل تغییر خط سیر داستان فرد است. در روایت درمانی (فرض بر این است که) افراد میخواهند یک خط سیر داستانی برای تجربیاتشان که معنابخش (زندگی شان) است و به آنها هویت مثبت و کارکردی میدهد، بسازند. با این وجود ما به یک خط سیر (داستانی) بسنده نمیکنیم. خط سیرهای بالقوه بسیاری وجود دارد، برخی مثبت تر و برخی، منفی تر.

تکنیک پیامدهای منحصربه فرد به فرد کمک میکند تا بجای اینکه زندگی اش را همچنان با دورنماهای قبلی بنگرد،  (اکنون) دورنمایش را تغییر دهد و روایت های مثبت تر و امیدوارکننده تری را درک کند.

همانند کتابی که در آن (داستان) لحظه ای از دید یک شخصیت  و لحظه ای دیگر، از (دید) شخصیت دیگربیان میشود، زندگی ما نیزشامل خط سیرهای داستانی متفاوتی است که هرکدام دورنماهایی متفاوت، حوزه تمرکز منحصر به خود، نقاط علاقمندی خاص خودشان را دارند. با بکارگیری تکنیک پیامدهای منحصربه فرد، فرد به سادگی انتخاب میکند که بر روی یک خط سیر متفاوت تمرکز کند یا (بر روی) خط سیرهایی که منشاء مشکلاتش بوده اند.

شاید بکارگیری این تکنیک، نوعی اجتناب از مساله تلقی شود اما در واقع مساله را مجدداٌ (در تخیل) بازسازی می کنیم. چیزی که از یک منظر مساله یا مشکل به نظر میرسد، ممکن است از منظری دیگر صرفا جزییاتی ساده یا بی اهمیت باشد. (بیشاب، 2011)

به عنوان یک درمانگر، می توانید تکنیک را بدین صورت به مراجع، ارایه کنید که از او بخواهید خط سیرهای جایگزین یا تازه ای برای داستان بیابد.

4.وجودگرایی

ممکن است ارتباط خاصی با واژه «وجودگرایی» داشته باشید و حضور آن در اینجا به نظرتان عجیب بیاید، اما بیش از آنکه فکرش را بکنید (این رویکرد) وجودگرا است.

وجودگرایی، دیدگاهی سرد و ناامیدکننده به یک دنیای بی معنا نیست.  درست است که در کل، وجودگراها اعتقاد دارند دنیا معنای ذاتی خاصی ندارد، اما این باور مجوزی نمیشود که خود را در افسردگی عمیق و بی معنا، غرق کنند ؛ در عوض باور دارندکه هرکسی میتواند معنای خود را به آن ببخشند.

بدین ترتیب، وجودگرایی و روایت درمانی دست در دست یکدیگر، پیش می روند. روایت درمانی افراد را تشویق می کند تا معنای خود را بسازند و بجای اینکه دنبال یک حقیقت مطلق از پیش موجود بگردند، غایت خودشان را بیابند. شاید به عاریت  گرفتن برخی تکنیک ها و مداخلات وجودگرایی، کمک بسیار خوبی برای افرادی باشد که در حال (استفاده از) روایت درمانی هستند.

اگر مراجع تان فردی مشتاق است میتوانید توصیه مطالعه ی آثار افرادی چون ژان پل سارتر، آلبرت کامو یا مارتین هایدیگر را مد نظر داشته باشید.